استخر عروسک
سلام دخملکم یکی از روزهای هفته پیش که شما اذیت می کردی به مامانی گفتم بیاد خونمون تا یکم شما را نگه داره من بتونم استراحت کنم.. البته تجربه بودن تو و دایی کنار هم را داشتم اما یکم حوصله ام سر رفته بود گفتم شاید توهم بی حوصله باشی و وقتی دایی بیاد حالت بهتر بشه.. مامانی استخر دایی جون را آورده بود و خودش زحمت کشید برات بادش کرد تا بتونی آب بازی کنی اما از اونجایی که هوا خوب نبود فعلا گفتیم عروسک بازی کنی چند تایی عکس انداختیم بعدشم بردمت حمام و با دایی بازی کردی ساعت 5 هم خوابتون گرفت هردو بهانه می گرفتین ماهم خوشحال گفتیم شما می خوابید و ما استراحت می کنیم که دایی زنگ زد و گفت داریم میایم دنبال مامان و دیگه استراحت بی استراحت... بع...